۱)
مرا یک خوبی ست که نخواهم هیچ دلی از من آزرده شود . اینک جماعتی خود را در سماع بر من می زنند و بعضی از یاران ، ایشان را منع می کنند . مرا آن خوش نمی آید و صد بار گفته ام برای من کسی را چیزی مگویید . من به آن راضی ام.آخر من تا این حد دلدارم که یاران که به نزد من می آیند از بیم آن که ملول نشوند شعری می گویم تا به آن مشغول شوند و اگر نه ، من کجا، شعر کجا؟ ولله که من از شعر بیزارم و پیش پای من از این بدتر چیزی نیست.... صفحه ی 74
کودک عاقل که یک بار پا در فلق نهد بس باشد، فلق را فراموش نمی کند، اما کودن فراموش می کند. پس او را هر لحظه فلق باید و هم چنان اسبی زیرک که یک بار مهمیز( آلت فلزی که هنگام سواری بر پاشنه ی چکمه بندند) خورد حاجت مهمیز دیگر نباشد، مرد را می برد فرسنگ ها و نیش آن مهماز را فراموش نمی کند. اما اسب کودن را هر لحظه مهماز می باید . او لایق بار مردم نیست ، روی او سرگین بار می کنند.... صفحه ی 217
این چشم راست و چشم چپ هر دو از روی ظاهر یکی ست . عجب آن چشم راست چه خدمت کرد که چپِ آن نکرد و دست راست چه کرد که چپِ آن نکرد و همچنین پای راست ... اما عنایت به چشـم راست افتاد.... صفحه 216
بندهایی از کتاب " فیه ما فیه " ی مولوی را خواندید. این روزهای اسفند 1391 را به جای فکر کردن به محالات و خرید جنس های گران و بی فایده ی بازار به خواندن این کتاب گذراندم . خواندن اش خیلی لذت بخش است امتحان کنید. مصححِ آن بدیع الزمان فروزان فر است . در سال 1362 با تیراژ یازده هزار نسخه به چاپ رسیده . نمی دانم بعد از آن هم تجدید چاپ شده یا نه.

2)
هیچ وقت فکر کرده اید ترکیباتی مانند چطور مطوری؟ ، پول مول ، بگو مگو ، چاله چوله ، پیغام پسغام و .... چه مبحثی را در زبان فارسی دارند؟
" اتباع " جمع " تابع " است و تابع در اصطلاح دستور، لفظی فرعی است که پیش یا پس از کلمه ی اصلی آورده می شود تا معنی آن را تشدید کند یا بار معنایی جدیدی به آن بیافزاید. هم چنین " اتباع " در اصطلاح دستور به " تابع و متبوع " با هم اطلاق می شود . مثل: فیل و فنجان.
" اتباع سازی " در زبان فارسی فرایندی فعال است و اهل زبان بی آن که الگوی مشخص این فرایند را آموخته باشد هر جا لازم شود حتا برای کلمات فرنگی تابع مناسب می سازد: بوتیک موتیک ، دکتر مکتر.
نمونه های دیگر : ابا و اجداد ، آب و خاک ، بشین پاشو ، تیر و تخته ، جیغ و ویغ ، پاورچین پاورچین ، چرند و پرند ، پاره پوره ، تف و لعنت و ....
این کتاب که در واقع جزو فرهنگ هاست را از بین کتاب های مرجع کتاب خانه پیدا کردم و امانت گرفتم.
نام کتاب: فرهنگ اتباع و اتباع سازی در زبان فارسی
مولف: مهشید مشیری
چاپ اول 1379 / تیراژ 3000 نسخه / انتشارات آگاهان ایده
بهار چیزی نیست جز مفهوم تازه شدن . ای کاش دلخوری های سالی که گذشت اجازه می داد شیرین تر بنویسم . این روزهای آخر سال دل ام نمی خواهد به کسی یا کسانی فکر کنم که آن قدر بی معرفتی کردند که خاطره یی ناخوشایند را تا آخر عمر از خودشان در ذهن ام باقی گذاشتند . به غلط فکر می کنیم همدیگر را فراموش می کنیم . همیشه دنیا دلیلی برای به یاد آوردن سر راه مان قرار می دهد . یکی از شکنجه های بشری یادآوری و مرور خاطرات است . اگر شیرین باشند دلتنگ شان می شویم و اگر تلخ ، حسرت می خوریم . در هر دو حال شکنجه اند . حتا زمان هم گاهی حریف بعضی از اتفاقات و فراموش کردن شان نمی شود.
با این حال ترجیح می دهم لحظات خوب زندگی را فدای کدورت ها و تنگدلی نکنم و اجازه می دهم قلب ام نفس بکشد و هوای بهار را در ریه هایم به جریان در بیاورد و دیگر این که سال جدید برای همه سالی دلخواه و شاد باشد.
.: Weblog Themes By Pichak :.

