اگر هیچ چیز تازه یی وجود ندارد
و هر چه هست همان است که قبلا" هم بوده است
پس چه گونه ذهن مان فریب می خورد
و برای زاییدن مولودی تازه بیهوده عذاب می کشد
تا کودکی را که قبلا" زاییده شده باز به دنیا آورد؟
آه ای کاش می شد که تاریخ دست کم
به اندازه ی پانصد بار چرخشِ خورشید به عقب باز گردد
و تصویری از تو را در کتابی کهن به من نشان دهد
از زمانی که افکار برای نخستین بار به رشته ی تحریر در آمده بودند.
آن گاه می توانستم ببینم که جهان باستان
درباره ی ترکیب حیرت آور زیبایی تو چه می گفت
که آیا ما برتر بودیم یا آن ها بهتر بودند
یا گردش زمین همانی است که قبلا" هم بوده است
آه به هر روی یقین دارم که دانایانِ عهد قدیم
از ممدوحی بسیار نازل تر
ستایشی عظیم کرده اند. (غزلواره ی 59 از شکسپیر)
برچسب ها: غزلواره های شکسپیر
پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۷ | 20:42 | لیلا ناظمی |
.: Weblog Themes By Pichak :.