امتداد نگاه تو، ستاره ی دنباله داری ست که به سمت گلخانه ای شیشه ای می رود.
سلام مادرم!
خوش حال ام که هستی.
کمی دورتر از من در خانه ای اجاره ای.
انگار قرار نیست اتفاقی بیفتد
که پای مان را دراز کنیم
کاغذها را پخش و پرا
و نفس مان را بیرون بدهیم از حس مالکیت.
لعنت به خانه های اجاره ای
که تو را از شب چراغ های پر نور دور کرد
که تو را کشاند پای میز محاکمه
تا جواب مرا بدهی.
به تو فکر می کنم مادرم
به رضایتی که همیشه در کلام ات
به هراسی که همیشه در نگاه ات
به زبانی که معترض نمی شود
وقتی سیاست مدارها خدایی می کنند بر تو .
به تو فکر می کنم مادرم
به بهار و باغچه ای که نداری
که انگار قرار نیست اتفاق بیفتد.
زنان شهر تو را می شناسند
به نام قشنگ ات " گل بهار".
گل بهار که خانه ندارد
باغچه ندارد
دختران اش خانه ندارند
پسران اش هم.
و آرزوهای اش در خانه های اجاره ای دفن می شود
و انگار قرار نیست اتفاقی بیفتد.
دارم به تو فکر می کنم .
۲۳ اردی بهشت ۱۳۹۱ - شنبه
برچسب ها: مادرم
.: Weblog Themes By Pichak :.
