-          تق تق!

-          کیه؟

-          باز هم پاییز.

-          چه می خواهی؟

-          خنکای گونه های تو را.

-          نمی دهم.

-          من می گیرمش.

 

-          تق تق!

-          کیه؟

-          باز هم پاییز....          

 

     از کتاب "مرغ عشق میان دندان های تو" اثر لورکا

 



یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲ | 8:18 | لیلا ناظمی |
 

امروز روز جهانی کودک است. روزی که نمی دانم چه کار خاصی به جز برگزاری نمایش گاه و احتمالا یک جشن عادی و تکراری برای بچه ها داریم. روزی که خود بچه ها هم نمی دانند در این روز فقط باید خوش حال باشند یا این که قرار است اتفاق خاصی برای شان بیافتد و منتظر آن اتفاق باشند. اما حقیقت این است که روز کودک هم مثل روز ناشنوایان ، مثل روز معلم، روز پرستار، روز نیروی هوایی فقط یک روز است. با کمی توضیح و تفسیر و دعوت تعدادی کارشناس و لبخندهای زورکی مجری های کودک و بالا و پایین پریدن های مصنوعی شان.

این ها را که می نویسم نه برای این است که امروز از دنده ی چپ بلند شده ام ، نه! برای این است که بگویم وقتی ما تحمل شیطنت های عادی یک کودک را نداریم، وقتی برای سوال های مکررش سرزنش اش می کنیم، وقتی به نیازهایش آن طور که باید، اهمیت نمی دهیم پس کدام حقوق را برایش قایل ایم؟ وقتی توی خیابان امنیت ندارد، به صرف داشتن گوشواره و گردن بند مورد تعرض قرار می گیرد یا وسیله یی برای پدران و مادران متکدی می شود و از صبح تا شب بیهوش توی بغل آن ها سر می کنند چه طور می شود روز جهانی برای کودکان تعیین کرد؟ آیا پارک ها حاضرند امروز خدمات رایگان به بچه ها بدهند؟ لباس فروشی ها امروز تخفیف ویژه به کودکان می دهند؟ پدران و مادران شاغل امروز را مرخصی می گیرند تا کنار کودکان شان باشند؟

اگر یکی از این کارها را انجام دادیم آن وقت در کنارش یک جشن حسابی هم راه بیاندازیم و گرنه با عرض معذرت جمع کنید بازار نمایش گاه ها و جشن های صوری که فقط برای ارایه ی گزارش برپا می کنید.

 


برچسب ها: کودک

سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۲ | 7:34 | لیلا ناظمی |

 

ماه

در چشمه سار گندم ها

چهره می شوید

رویاها خیس می گذرند

عشق من

پای بوته های طلایی رنگ

به خواب می رود.

دیروز به دیدن مجید فروتن رفته بودیم. گفته بودند به دلیل بیماری اش خیلی ضعیف شده، اما فکر نمی کردم تا این حد. از دیدن مان خیلی خوش حال شد. گفت اگر می دانستم می آیی برای ات گوساله سر می بریدم . می دانستم که هیچ شاعری نمی تواند گرد گوساله بچرخد و خیلی دست اش به گوشت اش هم نمی رسد ولی کمی کیف کردم و به تبع اش خودم را کمی لوس کردم.

مجید فروتن

شاید کسی بپرسد مجید فروتن کیست؟ اگر به جست و جوی جریان های شعری بعد از نیما بروید و با " شعری دیگر" برخورد کنید حتما اسم مجید فروتن را می بینید. مردی نامی و بختیاری زاده که فقط توانست یکی از کتاب های اش را چاپ کند آن هم به سختی و بخت آن را نداشت که مثل همشهری و دوست اش "سید علی صالحی " مورد اقبال عمومی قرار بگیرد.

اکنون زمان آرمیدن بر بال های یک دریاست.

اکنون دل ام

تپیدنِ فرداست.

می بینم اش

بر بال های سبز دو کبوتر دارد سپید

به هاله ای به رنگ چشمان.

می بینم اش

گاهی بر آب و

دستی بر آسمان.

اکنون دل ام تپیدن دریاست.

مجید فروتن زنده است. هنوز سیگار می کشد، بذله گوست، سراغ اقوام دورِ دوستان را هم می گیرد. اگر قرار باشد به گذشته برگردد همه ی سعی اش را می کند که همه چیز را به یاد بیاورد. با این که هنوز در دهه ی شصت عمرش است ولی صد ساله به نظر می رسد و این برای ما که از سال ها قبل می دیدیم اش خیلی سخت است.

مجید فروتن

وجودش غنیمت است . برو بیای سید علی صالحی را ندارد ولی خیلی دل اش می خواهد دوباره سرحال بشود و بتواند نوشته های اش را چاپ کند. سراغ بقیه دوستان اش را می گیرد ولی اطلاعی از آن ها ندارد.

برای مجید فروتن دعا کنیم حال اش بهتر شود. برگ و بارش دوباره برگردد. جوانه بزند و دوباره بهار بشود . وجودش غنیمت است.

"همیشه ماندن -ای کوه!  همیشه بودن نیست."

با کوه ماه گفت.

ز اندوه استوار
با ماه کوه گفت :
"اما همیشه ماندن و بودن
میراث جاودانه ی خاک است. "

بهتر است بدانیم:

.... از دل گروه‌ها و حلقه‌های شعری خوزستان در دهه‌های چهل و پنجاه خورشیدی، شاعران قابلی سر برآورد. هوشنگ چالنگی، سیدمحمود سجادی، حمید عرفان، علی مقیمی، کاظم کریمیان، محمدتقی کریمیان، مجید فروتن، بتول عزیزپور، عدنان غریفی، فریدون فریاد، عظیم خلیلی، حمزه موسوی‌پور و... نام‌های برجسته‌ای بودند که از این اقلیم به شعر معاصر معرفی شدند.

با کشف نفت و ادامه حفاری‌ها از سوی شرکت نفت انگلیس و ایران، خطوط انتقال نفت به سمت دریا کشیده شد. انگلیسی‌ها، به ساخت نخستین پالایشگاه نفت خاورمیانه اقدام کردند. ادامه اکتشافات در مسجدسلیمان، نفت سفید، هفتگل و... به حضور چند ده هزار کارشناس و کارگر متخصص خارجی با ملیت‌های گوناگون در خوزستان انجامید. گسترش صنایع نفتی بر روند مدرنیزاسیون در این منطقه بیش از سایر مناطق ایران شتاب بخشید و در کنار آن، ساخت مدارس به شیوه جدید، سینما، باشگاه‌های تفریحی، کتابخانه‌ها و... به تربیت نسلی از جوانان علاقه‌مند به فرهنگ و هنر انجامید که از دهه سی خورشیدی سر برآوردند و نقش انکارناپذیری در داستان، شعر، سینما، تئاتر و ترجمه بر عهده گرفتند. اینان جوانانی بودند که کتاب‌های چاپ انگلیس یا فیلم‌‌های سینمایی را همزمان با لندن یا با کمی تأخیر در دسترس خود می‌دیدند. از این رهگذر، گروه‌های کوچک فرهنگی در چند شهر نفتی و بندری پا گرفت. شاعران و نویسندگان جوان در این حلقه‌ها، با پیش چشم داشتن دگرگونی‌های پیش آمده در شعر معاصر از سوی نیما و توجه به هنرهای نوپدیدی همچون رمان و داستان کوتاه، همچنین ترجمه دستاوردهای ادبی غرب، به خلق آثار تازه و درخور پرداختند و از سوی محافل ادبی و نشریات و مجلات پایتخت مورد توجه قرار گرفتند.

در همان روزگار، شاعران خوزستانی نیز به دلیل هم‌نفسی و زیست مشترک، به تجربیاتی تازه دست یافته بودند و با انگیزه‌های قوی، به انتشار نشریات ادبی از جمله: جنگ هنر و ادبیات جنوب، صدا و خزه و... دست یازیدند. نشریاتی که دیری نپاییدند، اما با پذیرش شاعران و ادب‌دوستان در سراسر ایران روبه‌رو شدند. افرون بر این، شاعران و نویسندگان خوزستان در مهم ترین جُنگ‌های کشوری نیز حضوری مستمر داشتند. نشریات خوشه، نگین، فردوسی، رودکی، بنیاد، رستاخیز جوانان، تماشا و... و جنگ‌هایی مانند: جزوه شعر، شعر دیگر، بازار رشت، کتاب سال و... همواره شعرهایی از شاعران نوگرای خوزستانی چاپ می‌کردند.

همزمان با رخدادهای اجتماعی و سیاسی در دهه‌های چهل و پنجاه خورشیدی و اوج‌گیری جریان‌های شعر سمبلیسم اجتماعی و شعر مقاومت، نمود گرایش به چنین جریان‌هایی در سروده‌های برخی از شاعران فعال خوزستانی به چشم می‌آید. عظیم خلیلی، علی مقیمی و بتول عزیزپور در پی سرودن شعرهایی اجتماعی، محتواگرا و متعهد بودند. محمدتقی کریمیان، نسیم خاکسار و فریدون فریاد نیز پیرامون همین فضا به سرودن روی آوردند. همچنین می‌توان سیدمحمود سجادی، عدنان غریفی، رحمان کریمی و حمزه موسوی‌پور را نیز در این دسته جای داد.

برخی دیگر از شاعران خوزستانی که بیشتر در جبهه شاعران مدرن و آوانگارد ایران جای می‌گرفتند، ملهم از اندیشه‌های حاکم بر جریان شعر موج نو بودند. هوشنگ چالنگی، حمید عرفان و مجید فروتن، شاعرانی بودند که در سروده‌های شان کمتر به مسائل اجتماعی توجه داشتند. هرچند رگه‌هایی از لحنی معترض در شعر هوشنگ چالنگی قابل تشخیص است؛ اما نکته قابل یادآوری در این‌باره، این است که نوع اعتراضی که در شعر او دیده می‌شود، فاقد ارجاعات بیرونی و برجسته شدن رخدادهای اجتماعی ویژه‌ای است.

بدین‌ترتیب، سیمای شعر خوزستان در فاصله سال‌هایی که بررسی می‌شود، میان شعری سمبولیک، اجتماعی، معناگرا، معترض و شعاری؛ و شعری که روی به چشم‌اندازهای مدرن داشت در نوسان بود. شعر خوزستان در دوره یاد شده، از نظر زبانی و ادبی، تجربه شعر نیمایی، تأثیرپذیری از شعر سپید شاملو، شعر بی‌وزن موج نو و شعر سنتی را از سر گذراند..............

زخمی اگرم باشد

زخم توست:

زخمی به چشم

زخمی به دل

زخمی به زبان

 

در قفای ستاره ای سوزان

زخمی اگرم هست زخم توست؛

نشان کوچک دریایی

که پریان اش بر آب می گذرند.

نشان آن که سوختم

به دیدارت ای ستاره ی سبز!

 

پریان سوگوار می بینم

با بال های سپید.

 

نشانی اگر دارم از توست

              که می خواستم ات

                         و هیچ نیافتم ات

                                   به سال های دل ام.

                                               

پانوشت: عکس ها متعلق به سال ۱۳۸۷ هستند که توسط عبدالکریم انصاری گرفته شده اند. شعرها هم سروده های مجید فروتن اند.

 


برچسب ها: مجید فروتن

شنبه ۶ مهر ۱۳۹۲ | 18:7 | لیلا ناظمی |