مدت هاست این جا چیزی ننوشته ام و انگار روزگارمی خواهد این طور باشد؛ یعنی حرفی نزنی، چیزی نگویی؛ کاری نکنی مبادا به کسی بربخورد برگردد خودت و جد و آبایت را جلوی چشم ات بیاورد و انگی به ات بچسباند که دیگر نتوانی سر بلند کنی .
با این حال حالا این جایم و دارم می نویسم، برای خودم و برای تو که می دانم این را می خوانی.
امروز که برای خرید چیزهایی بیرون رفته بودیم هر چه نگاه کردم هیچ اثری مبنی بر تبریک از طرف ارگان های دولتی ندیدم . شهرداری منظریه - تنها شهرک شهرکرد - برای تظاهر یا حس فرهنگ دوستی یا به قصد انسان دوستی یا وطن پرستی یا هر چیز دیگری حاضر نشد یک نوشته محض رضای خدا حتا روی سر در یا دیوارهای خودش نصب کند. این برایم وحشت ناک که هیچ واقعا ناامید کننده بود.
ناراحتی ام زمانی زیاد تر شد که متوجه شدم در سطح شهر هم چیزی نبود جز تبلیغات بعضی شرکت ها که آن ها هم حتم دارم برای جذب مشتری بود و کارتون و آشغال هایی که از مغازه ها بیرون ریخته شده بود و کسی قصد جمع کردن شان را نداشت و آشفتگی اش آزار دهنده بود.

حتا زمانی که از جلوی اداره کل ارشاد استان هم رد شدیم دریغ از یک نشانه برای تبریک رسیدن بهار و عید و واقعیتی به شکل چشن و خوش حالی و انگیزه برای شروع یک سال جدید. واقعا فهم یک موقعیت خاص این قدر سخت است مسئولین محترم؟
مگرشما جزیی از همین مردم نیستید؟ بخشی از همین فرهنگ نیستید؟ شاید هم از مردم بهترانید؟! بگویید من هم بفهمم.
گیج شده ام. نمی فهمم؟ هیجان مردم هیچ، تقلای شان برای داشتن روزها و شب هایی خوش هیچ ، فرهنگ چند هزار ساله هیچ ، شما دارید به چه فکر می کنید؟ بگویید ما هم با شما همدردی کنیم سبک شوید . گوش ام با شماست، جواب بدهید!
امیدوارم امسال سال خوبی برای همه باشد. اوقات همه شیرین باشد و همه مان بدانیم که در حق هم و در حق دیگران مسئول هستیم. جواب سر بالا ندهیم. همدیگر را مدام قضاوت نکنیم. این قدر با اطمینان در مورد هم نظر ندهیم و مطمئن باشیم که ما هم می توانیم اشتباه کنیم مثل خیلی های دیگر.
خدا به نوع انسان آن قدر درک و توانایی بدهد تا سرش را از لای برف بیرون بیاورد. آگاهی چیز خوبی ست گاهی. به داشتن اش می ارزد.امتحان کنیم.روزگارتان خوش و خرم!
چرا هیچكس به ما نگفته است كه زمین
مدام چیزی را از ما پس میگیرد
و ما فكر میكنیم كه زمان میگذرد
شاید زمین ، آن سیارهای نیست كه ما در آن باید میزیستیم
و از این رو، چیزی در ما همیشه پنهان میماند
و به این زندگی برنمیگردد .
از دستهای مان بیرون رفتهایم
از چشمهای مان
و همه چیزِ این خاك را كاویدهایم :
ــ ما بههمراه آب و باد و خاك و آتش
تبعید این سیاره شدهایم
و اینجا
زیباترین جا
برای تنهایيست .
كسی در من همه چیز را خواب میبیند.
شهرام شیدایی
.: Weblog Themes By Pichak :.

